امام علی علیه‌ السلام فرمودند:
رُوِیَ أَنَّهُ علیه السلام رُفِعَ إِلَیْهِ رَجُلَانِ سَرَقَا مِنْ مَالِ اللَّهِ أَحَدُهُمَا عَبْدٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ الْآخَرُ مِنْ عُرْضِ النَّاسِ، فَقَالَ علیه السلام أَمَّا هَذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ لَا حَدَّ عَلَیْهِ مَالُ اللَّهِ أَکَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ أَمَّا الْآخَرُ فَعَلَیْهِ الْحَدُّ فَقَطَعَ یَدَهُ.

دو دزد را به محضر امام علی علیه السلام آوردند که از بیت المال سرقت کرده بودند. یکی غلامی که متعلق به بیت المال بود و دیگری غلامی متعلق به مردم. حضرت فرمودند: غلامی که متعلق به بیت المال است جای حدی برایش نیست زیرا برخی از مال خدا از بخشی مال خدا خورده و اما بر دیگری حد جاری است و دست او را برید.
نهج البلاغه: حکمت 263
شرح حدیث:
روش صحیح قضاوت در مبحث قضاوت یک اصل است. امیرالمومنین علیه السلام بر کرسی قضاوت بهترین شکل ممکن را انجام می داد. در آن هنگام که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، امیرالمومنین علی علیه السلام را جهت آموزش احکام و بیان حلال و حرام برای قاضیان یمن می فرستاد، عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا برای قضاوت می فرستی در حالی که جوان هستم، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: نزدیک من بیا، حضرت دست بر سینه امیرالمومنین علی علیه السلام زدند و عرض کرد: اَلّلهُمَّ اهدِ قَلبَهُ و ثَبِّت لِسانَهُ؛ خداوند قلب علی را هدایت کن و زبان او ثابت بدار. امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: دیگر بعد از آن در مقام قضاوت کردن بین دو نفر هرگز شک نکردم.(1)

دو زن بر سر کودکی به نزاع پرداختند و هر کدام ادعا می کردند که این طفل متعلق به اوست. نزد عمر رفتند حکم این موضوع بر او مشکل و مشتبه بود. ناچار به امیرالمومنین علیه السلام رجوع کرد.

امیرالمومنین علیه السلام هر دو زن را احضار کردند و آنها را نصیحت و موعظه نمودند و هر دو محکم بر حرف خود ایستاده بودند. حضرت فرمودند: یک اره بیاورید. عمر گفت: اره برای چه؟ حضرت فرمودند: می خواهم این طفل را دو پاره کنم و به هر کدام نصف دهم. چون این کلام را فرمودند: یکی از آن دو زن ساکت شد ولی دیگری گفت: الله الله یا اَبَالحَسَن. اگر ناچار طفل را باید پاره کنی، نصف خود را به آن زن بخشیدم. حضرت علی علیه السلام فرمودند: الله اکبر این طفل پسر توست.(2)

شرح عرض النّاس
یعنى: سایر مردم. و امام علیه‌ السلام به قیاس مضمرى استدلال کرده است که صغراى آن عبارت است از: پس آن مال خداست که جزیى جزء دیگر را خورده است. و کبراى مقدّر آن چنین است: و هر که این طور باشد، دست بریدن ندارد. و امّا آن که دستش را بریدند، مقدار نصاب از مال غنیمت را که باید نگهدارى مى شد، دزدیده بود که هیچ حقى هم در آن نداشت، و امّا اگر سهمى داشت، اگر مقدار دزدى شده بیش از سهم او، و در حدّ نصاب بود، دستش بریده مى شد، اگر نه، دست بریده نمى شد.(3)

پی‌نوشت‌ها:
1- ارشاد مفید، ص 94
2- قضاوت های امیرالمومنین علیه السلام، ص 37
3- ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 647

منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت، 1390.